امیر مهدی

امیر مهدی جان تا این لحظه 10 سال و 5 روز تو دل مامانشه

هفته 32 و عجله امیر مهدی مامان

سلام گل پسری عجول مامان   

مامان فدات شه عشقم این دنیا خیلی خبری نیست که شما انقد عجله داری واسه دیدنش !!

خوبه که دوس داری بیای پیشه منو بابایی تا جمع سه نفرمون کامل شه اما اگه به موقع بیای واسه هممون بهتره

عشق مامان یکشنبه این هفته حسابی خسته شده بود و واسه مامان لگد نمیزد از بعد از ظهر تا ساعت 10 شب ما هم دوباره تشریف بردیم بیمارستان بنت الهدی و اونجا نوار قلبتو گرفتن یک ساعت و نیم دستگاه nstبهمون وطل بود اما شما هیچ تکونی نخوردی

ماما یکمی مارو ترسوند نشسته بود بالا سرم و از هزینه بالای بیمارستان صحبت میکردو میگفت این جا هزینه بستری بالاست مشکلی نداری بخای اینجا بستری شی؟؟؟؟

گفتم واسه چی میگفت احتمالا برای زایمان!!!!

کفتم نه مشکلی ندارم اما الان که صدای قلبش خوبه اما گفت تکون نمیخوره شاید مجبور شی زایمان کنی

خدا رو شکر اخرش 2 تا تکو خوردی زنگ زدن به خانم دکتر حسنیان و گفت بره سونو و سرم وصل کنه تا ببینیم چی میشه سرم که وصل کردیم یه خورده تکونات بیشتر شد و بعد یه شربت شیرین نوش جان کردیم رفتیم سونو نتیجه بیوفیزیکال هم خدارو شکر خوب بود و فهمیدم کوچولومون حوصلش سررفته بوده خواسته یکم با هامون بازی کنه!!!!

سه شنبه هم دوباره سونو داشتیم واسه میزان مایع آمنیوتیک که هیچ تغییری نکرده بود و حسابی حال مامان بابا رو گرفتی!!!!

اما خب خدا رو شکر از دوشنبه شب حرکاتت خیلی خوب شده بود و دوباره محکم میزدی !

زیر دست خانم دکتر واسه سونوگرافی هم دائم شیطونی میکردی که خیاله مامانو راحت کنی

دوباره مایع امنیوتیک مختصر کاهش یافته و 7/5 بود

رفتیم پیشه خانم دکتر ایشون هم حرف اخرو زد و بااینکه خانم دکتر حسینیان همیشه نیمه پر لیوان رو میبینه و خیلی زود تصمیم نمیگیره این بار بهمون گفت کوچولوتو نهایتا بتونی 4 هفته دیگه نگه داری و حسابی بهمون هشدار داد که شدیدا مراقب حرکاتت باشیم و اگه شده حتی هرشب یه nstازت بگیریم عیب نداره و گفت این 4 هفته باقی مونده رو حسابی استراحت کنیم و هواتو داشته باشیم که تو 36 هفتگی کوچولو به دنیا بیاد نه زودتر !

مامان من و بابا که هواتو داریم شما هم مراقبه خودت باش که حداقل 4 هفته بمونی تو دلم

سرم ها و امپول هامونم که همچنان ادامه داره و باید اونا رو بخورم تا به شما برسه و 30 دویاره سونو داریم

این روزها تنها زمزمم شده این شعر:

گر نگهدار من آن است که من میدانم

شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد


تاریخ : 24 آذر 1393 - 13:37 | توسط : مامان نازی | بازدید : 782 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی